۱۳۹۴ دی ۶, یکشنبه

شیطنت دوست دخترم با والدینش

سلام دوستان این خاطره واقعی مال دوست دخترمه و سکسی هم نیست فقط واستون تعریف میکنم تا برای چند ثانیه هم شده خنده بر لباتون بیاد.خواهشن ابراز محبتتون با فحش نباشه!!من یک دوست دختر دارم که تک فرزند خونه هست و 19سالشه و خیلی شیطونه و اونقد سوتی های پدر و مادرشو تو سکس گرفته که بیجاره ها نمیتونن پیشش کاری بکنن .البته خودش واسم تعریف میکنه.یکی از این شیطونیاش رو میگم.(من راویی هستم فقط)از زبون خودش تعریف میکنم. نصف شب بود از تشنگی زیاد از خواب بیدار شدم میخواستم برم اشپزخانه اب بخورم دیدم چراغ اتاق پدر و مادرم روشنه اروم رفتم از لای در نگاه کردم دیدم هچ کی تو اتاق نیست !!نزدیک حموم شدم صدای اب شنیدم بله مامان و بابام رفتن خوشگذرونی.باز شیطنت زد سرم اروم رفتم از پشت در حموم رو قفل کردم و رفتم اب خوردم رفتم خوابیدم .نیم ساعت نگذشته بود که صدای تق تق در حموم اومد.با صدای بلند منو صدا میکردن مهشید مهشید .منم الکی خودمو به خواب الودگی زدم در حالی که با دستم چشامو میمالوندم به طرف حموم رفتم با صدای خواب الوده گفتم چیه ؟مامانم گفت در حموم رو باز کن دخترم.منم گفتم وا مامان نصف شبی حموم چیکار میکنید روز رو مگه ازتون گرفتن!!در رو باز کردم بیجاره مامان و بابام از خجالت سرخ شده بودن!!هه.بهم گفتن از حموم برو بیرون .منم چندتا تیکه بهشون انداختم رفتم اتاقم.از اون به بعد دیگه پیشم زیاد سوتی نمیدن.

هیچ نظری موجود نیست :

ارسال یک نظر